-
همچنان منتظرم
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 17:09
دلم سخت گرفته از دلتنگی های بی پایان که انگار رو به جاده ی بی نهایت سوق دارند و خیال به اتمام رسیدن و فراموشی را از سر برده اند . دلم سخت گرفته است از کسانی که با حرفی دلی را میشکنند و از روی آن رد میشوند ، سخت دل تنگم از دوستانی که به فراموشی سپردند آنچه را که باهم گذراندیم و خاطراتی که سخت دلم را به درد می آورند ....
-
ای دل خوشا دردمندی که درمان نجوید
جمعه 6 مهرماه سال 1386 04:17
اندیشه ، فکر ، رویا ، خیال و توهم ، همه و همه اسیر لحظه ها شدند و لحظات من هم به بردگی یاد فراموش شده ی یار فراموش شده ، گرفتار است ! حواس ، دقت خاطر و توجه ، کلماتی که انگار از من صلب شده اند و دیگر در دایره ی لغات اعمال روزمره من یافت نمیگردد و شاید جای خود را به همان توهم (=اندیشه) و یا افکار شبانه ام داده اند ،...
-
انتظار دوباره دیدنت .....
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 11:26
HTML clipboard از وقتی که رفتی , نه , از وقتی که گفتی رفتی , من موندم و و انتظار دوباره دیدنت . سخت تر از چشم دوختنم به در شاید. سردرگمی من بود و اینکه حتی نمی دونستم تو هم همین قدر که من به تو فکر میکنم به من فکر میکنی!؟ سخت بود فکر کردن به تو و انتظار دوباره دیدنت . در واقع اینکه م ن تنها بودم برام سخت نبود , حتی...
-
عادت بد روزگار !
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 14:40
تاریک می شود . هوا تاریک تر از آخر شب .هنوز به خواب نرفته ام . ستارگان را نگاه میکنم ، هرچه بیشتر دقت کنم تعداد بیشتری را می بینم . خیلی سخت خوابم میبرد . شاید ساعتها طول میکشد . اینبار به کارهایی که باید انجام بدهم و هنوز نکردم فکر میکنم . به لخظه ایی که پیر زن به کمکم نیاز داشت و من او را نگاه میکردم، هنگامی که...
-
به همین سادگی !
شنبه 6 مردادماه سال 1386 17:41
خیلی سادست . زندگی رو نگفتم ،منظورم مرگ است . آدمی نابود میشود ، هیچ میشود ، اصلا انگار نه انگار که از ابتدا بودی و زندگی کردی . شاید چند قطره اشک که معلوم نیست چه مقدارش حقیقی باشد . بزارین براتون بگم از یک دختربچه که پدرش به خاطر مریضی روانی همسرش را جلوی چشمان دخترش به قتل میرساند و پس از مدتی به دلیل عذاب وجدان...
-
اشکها ریختم آن شب !
جمعه 5 مردادماه سال 1386 15:07
خستگی های روزمره ، فکرهایی که آدمی را شب ها قبل از خواب به به عالمی بس خیالی و واقعی میبرد ، شب شده بود و من در فکر دوستانی که دارم ،دوستانی که داشتم و از دست دادم و یا شاید هم دوستانی که هنوز ندارم ؛ بودم . در همین اثنا به یادبرادرانی افتادم که از هر دوستی برایم ارزشمندترند ، و پدر و مادری که هیچکس نمیتواند برای من...
-
یادداشت اول - معرفی
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 15:15
با سلامی گرم به دوستان عزیز ، امروز در تاریخ ۱ مرداد ماه آغاز کار وبلاگ می باشد . به امید ایجاد محیطی صمیمی برای در و دل های بنده حقیر . این محیط سایبر دریچه و یا شاید بهتر است بگویم چرکنویسی است برای تمرین من در نویسندگی ،امیدوارم با کمک شما دوستان عزیز بتوانم پیشرفت را در تک تک نوشته های خود احساس کنم . پس با نام...