گر عشقت را کشتی و عشقم را خاموش کردی
خیالی نیست
گر شاخه گلی را به یادم چیدی ،
گر در رویاهایت عشق مرا دیدی
گر من نبودم یار باوفایت ، بدان
عاشق بودی ، حتی حال مرا را نپرسیدی
گر بودم با دیگری ، خیالی نیست
گذشتم از عشقت سرسری ، خیالی نیست
به دل گفتم که ای نازک ، اشک بریز
که گر تو هم ز دستم بری ، بازهم خیالی نیست
گر من و تو خسته شویم از ما
گر عشقمان ماند در حسرت ذره ای وفا
خیالی نیست ، باشد تا دیگر عاشق نشویم
عجب دل گنده داری.اگر من بودم می گفتم، خیلی هم خیالی هست !
...
نقطه نویس ١٧ ساله
اومدی بشکنی بشکن
از من ساده چی مونده
قبل تو هرکی یوده
تمام تر و ژود سوزونده
دله ما اونقدر پارست
موندنش مرگ دوبارست
همینی که باقی مونده
واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هاشو بردن
ُاخرینشم تو بکن
نفرتتو از یه غریبه
سره یه غریب خراب کن
خنده ی کوتاه منو بیا گریه کن عذاب کن