اندیشه ، فکر ، رویا ، خیال و توهم ، همه و همه اسیر لحظه ها شدند و لحظات من هم به بردگی یاد فراموش شده ی یار فراموش شده ، گرفتار است !
حواس ، دقت خاطر و توجه ، کلماتی که انگار از من صلب شده اند و دیگر در دایره ی لغات اعمال روزمره من یافت نمیگردد و شاید جای خود را به همان توهم (=اندیشه) و یا افکار شبانه ام داده اند ، همان افکاری که خواب را از من دریغ کردند.
باشد که فکر کنم و در این رویا باشم که حواسم هنوز با اوست و توجه به دیگری ندارم ! باشد تا دلم خوش باشد به خوشی این خیال !