قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

فریدون مشیری


ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبک سران سنگین دل شد


***


نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما


***


با تمام اشک هایم باز نومیدانه خواهش می کنم
بس کنید
بس کنید
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید
بس کنید




همچنان منتظرم

دلم سخت گرفته از دلتنگی های بی پایان که انگار  رو به جاده ی بی نهایت سوق دارند و  خیال به اتمام رسیدن و فراموشی را از سر برده اند . دلم سخت گرفته است از کسانی که با حرفی دلی را میشکنند و از روی آن رد میشوند ، سخت دل تنگم از دوستانی که به فراموشی سپردند آنچه را که باهم گذراندیم و خاطراتی که سخت دلم را به درد می آورند .

در این اتاق تاریک ذهنم که جز یاد تو و امثال تو چیزی ندارد ، منتظزت می مانم تا شاید خیال بازگشت کنی و طوفان دلم را با نوازشی آرام !

 

ای دل خوشا دردمندی که درمان نجوید

اندیشه ، فکر ، رویا ، خیال و توهم ، همه و همه اسیر لحظه ها شدند و لحظات من هم به بردگی  یاد فراموش شده ی یار فراموش شده ‌، گرفتار است !

حواس ، دقت خاطر و  توجه  ، کلماتی که انگار از من صلب شده اند و دیگر در دایره ی لغات اعمال روزمره من یافت نمیگردد و شاید جای خود را به همان توهم (=اندیشه) و یا افکار شبانه ام داده اند ، همان افکاری که خواب را از من دریغ کردند.

 باشد که فکر کنم و در این رویا باشم که حواسم هنوز با اوست و توجه به دیگری ندارم ! باشد تا دلم خوش باشد به خوشی این خیال !