نگاه سردت ، دل بی دردت ، قلب سنگت ، دستای بی رمقت ، اون گل زردت ...
همه و همه از رفتنت خبر میدادن ، خیلی زودتر از اون " تهمت و نفرین ، پیش من دیگه نشین ، عشقموخواب ببین ، پیشونیه تو با اون همه چین ، و بهانه های اینچنین "
می دونستم که قراره من بقیه راهو تنها عاشق باشم ...
حالا من هستم و مآه من بدون م .
آه ...
تهمت و نفرین...
این روزا به جای عشق و عاشقانه ها هممون یاد گرفتیم تهمت بزنیم و نفرین کنیم...
نمی دونم چرا هممون می خواهیم همدیگرو تنها بذاریم و تنها بریم...
تنهای تنها...
................................
عاشق ، جاری و شاد باشی تا ستاره.
آسمان یکریز می بارد، ابرهای بهم فشرده در سرتاسر وسعت دید من می بارد...(یعنی) تا جایی که چشمهای من کار میکند باران است که می بارد، آه انگاری ابرهای چشم من هم هوای باریدن کرده اند!
من تنها عاشقی می کنم
سلام
هیچوقت تنها نیستیم اینو یادت باشه ...
همیشه یه نفر همراه ما هست که ما نمی بیبینیمش متاسفانه
ماه بدون م ..
چه تعبیر قشنگی!
...
امضا : نقطه نویس ۱۸ ساله
بدبختی اینه که عشق هایی که این دوره وزمونه وجود دارند ۹۵٪ انها یا بیشتر الکی هستند خوب دیگه اینم نظر من درباره ی عشق بود اما چیزی که برا من عجیب بود این هست که یه ژسر عاشق با شه !!!!! خوب دیگه من برم خداحافظ