قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

من عاشق نبودم . . .

چیزی نمانده است ، این روزهای بی خاطره که خیال گذشتن ندارند ، در سطر اول دفتر خاطراتم قرار بگیرند . چیزی نمانده است که این قلب شکسته سر در دیوار اتاق بزم من شود .

سایه ی تصویری که از دوری تو مجسم کرده بودم ، نیستی که درخشش آن را بر صحن دلم  ببینی.  بی قراری هایم اقرار می کنند که دروغ می گفتند و من هم اکنون عشق تو را آنگونه که باید به یاد نمی آورم . نیستی و من نمی دانم چرا اشتیاق  وصال در وجود مرا پرپر نمی کند.

نیستی و من نمی دانم چرا منتظر بازگشت تو نیستم ، نیستی و من نمی دانم که تو با من چه کردی که اینگونه از عدم بودنت راضی ام ، اینگونه که هستم ، هیچ گاه عاشق نبودم و من نمی دانستم آنچه که من عشقش می نامیدم ، همان عادت به روزمرگی با یکدیگر بود .

بهتر است بدانی که من  هیچ گاه عاشقت نبودم تا بدانم تو چه دردی را تحمل کردی و دیدن خیانت  عجب غمی می آورد . آری ، تمام شعرهای عاشقانه ام از تو متنفر شده اند . 

تمام درد جان سوز ما همین بود ، من شمع نبوده ام لکن نمی دانم چرا شما بالهایتان را با  شعله های من سوزاندید . . .


پ.ن :" ایزد پس از نمودن قدرت، رحمت می کند "

نظرات 2 + ارسال نظر
Romina جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:32 http://www.black-love.blogsky.com

سلام
ممنون که همیشه بدون اینکه منتظر دعوتم بمونی سر میزنی
واقعا ممنون نوید جان
به سرنوشت اعتقاد دارم
ولی این کار من برای ادامه ی سرنوشت نبود
یک نامردی بود
یک امتحانی بود که خدا میخواست نمره ی بندگیم ببینه
ولی من رد شدم
سرنوشت با این کار من از زمین تا آسمون فرق داره
دل آدم شکوندن خیلی گناه اونم آدمی که به خاطرت غرور مردانگیش بشکونه وبرات گریه کنه
اونم جلوی هزارتا نامرد دیگه
نامردی رو من کردم که گذاشتم ازم التماس کنه ولی به حرفاش اهمیت ندم
خیلی زود تصمیم گرفتم بدون فکر و دلیل
بهش فرصت ندادم
خیلی نامردم خیلی
این نامردیه تمامه نه؟؟؟؟؟

Romina جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 http://www.black-love.blogsky.com

موقعی که از درد داری میمیری
هیچکس نیست کنارت
ولی موقعی که میخوای تنها باشی
همه دوروبرت وول وول میزنن که حالت از هر چی آدمه به هم میخوره
دنیای این طوریه
نوید جان خیلی گناهکارم
اینقدر کارم اشتباه بوده که بابامم
عزیزترین کسم
اجازه نمیده صحبت کنم
بهم میگه خیلی نامردم
حتی اجازه ندارم تو این موقع که دارم میمرم از درد برم لای دستای همیشه منتظر و گرمش
دارم دیوونه میشم
فکر نمیکردم اینقدر آدم پستی باشم
دارم به همه اعتراف میکنم که نامردم
خدا کنه اون بفهمه و منو ببخشه
به نظرت میبخشه؟؟
من که دارم همه جا جار میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد