قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

اون روزا ...

قدیم ، ما بودیم و اون همه عشق بی دریغ

نه غم میون ما جا داشت نه حسرت یک رفیق

اون روزا ادمای بی احساس کم بودن 

دلا نمیشکست ، دلی تنگ نمیشد

همه دنبال عشق تو و عشق من بودن

عشق، خدارو شکر همه ناپاکی هارو برده بود 

آخه اون زمانا گلم ،  احساس هنوز نمرده بود

مردم گریه بلد نبودن ، میدونم  دلشون اشک می خواست

ولی دلم چشمهاشون رو همونجوری که هست می خواست

 

 

دیشب

غم ، دیشب  به یاد اون دستای سرد،‌  کاری رو که نباید می کرد بالاخره کرد  ، ‌توی طوفات درد  . دیشب دلم اسمتو یواشکی زمزمه می کرد  .   دیشب دلم آرزوی مرگ دوباره می کرد . هوای اونی رو که دیگه نداره می کرد .  دیشب به یاد اون عشق عروسکی و  خنده های زورکی  دوباره عاشقت شدم الکی .


پ.ن خلاصه همه اینا رو گفتم که شاید بفهمی شبا وقتی چشمام خوابش می یاد دلم خیلی میگره