امشب نه دلم گرفته است و نه می گرید . نگران هم نیست ، لازم نیست دعوی نگرانیش را داشته باشی . امشب ، دلم می خواهد در لابه لای ورق های سنگین دفترهای خاطراتم ، به دنبالت بگردد . در خاطرات گذشته به یاد روزهایی که خیلی زود شب می شد و شب هایی که با دردسر به سحر می رسید ، به یاد عشوه هایی که در دیده ی مجنون زیبا به نظر می آمد . دلم می خواهد به دنبالت بگردد امشب ، این بار نه در چین ِ جبین خاطره ها ، نه در غم و غصه و تنهایی ها و نه در انتظارهای بی سوار ، این بار در خاطراتی که دیگر تکرار نمی شوند . در عشقی که ، مانند همه عشقها زمینی بود . و شاید زمینی تر از آن که ارزش دوباره تکرار شدن را داشته باشد .
انتظار شاید از آن روز تا این شب برایم معنای دیگری داشت ، امشب ، شب مهمی به نظر می رسد . فکرهایی به سرم می زند که هر شب به آن ها فکر می کنم !
امشب وقت عمل است و کاری بایست که اینگونه نتوان پیش برد . به هر حال چند وقتی می شود که بیهوده زانوی غم بر انتظار آن کسی گرفته ام که آنگونه هم فکرم را مشغول خود کرده بود، عاشق شیدایش نبودم .
ترجمه شعر : آن صبحی که به تنهایی از خواب بیدار میشوی و کلمه دوستت دارم را نمی گویی ، خیلی زیباست ، اگر واقعا دیگر او را دوست نداشته باشی ...
پ . ن : روز آغاز سال نوی میلادی ، روز خاصی برای من نبود ، با این وجود بهترین ها رو برای تک تک شما آرزو دارم .
سلام نوید جان من لینک تورو میذارم تو هم لینکم رو با اسم (افکار یک پسر آریایی)
لینکم رو بذار
موفق باشی
سلام
پست امشب محشر بود
اره راست گفتی ولی من از انتظار خیلی بدم میاد
شده بعضی از شبا برای من هم خیلی زیبا و خاطره انگیز بوده
پیش ما بییییییییییییییییییییییییییا