قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

قانون شکن

عاشقانه هhttp://www.blogsky.com/cp/weblog/PublishedPosts.bs?rnd=3Tex6fz5WCHY2KCvtPOOWELRsWn5WPgO7Qz8XEW1ای کم رنگ من

کی میدونه ؟

دخترِک...

 جز تو که دست هات واسه من مثل وطن بود

کی می دونه که ترانه، زندگی نامه ی من بود

کی می دونه؟ کی می خونه؟ چه کسی دل می سوزونه؟

واسه این شب پره ای که، فکر پروانه شدن بود

من، مثل دفتر شعری که نخونده بسته میشه

مونده بودم توی سایه پشت این سدّ همیشه

تو به من گفتی که هستم، من حصارم رو شکستم

این نهال پیر در اومد از تو گلخونه ی شیشه

معنی معجزه بودی، توی کفران علاقه

هر نگاه ساده ی تو، واسه من یه اتفاقه

 

حالا دفترم رو پر کن از غزل های نگفته

بذار از برق نگاهت خورشید از سکه بیفته

شب من رو زیر و رو کن، به آتیش بازی ها خو کن

کاری کن که یخ نبندم تو ترانه های خفته

 روشنم کن تا بتابم رو به این شب های تیره

بذار از حنای چشمات لحظه هام رنگی بگیره

نقطه چین هارو رها کن، چشمای بسته مو واکن

بی تو یه بغض قدیمی تو حنجره ام اسیره

توی کندوی نگاهت، عسل کدوم بهشته؟

ای همیشه پا به پا و، ای همیشه نا نوشته

 یغما گلرویی

فریدون مشیری


ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبک سران سنگین دل شد


***


نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما


***


با تمام اشک هایم باز نومیدانه خواهش می کنم
بس کنید
بس کنید
فکر مادرهای دلواپس کنید
رحم بر این غنچه های نازک نورس کنید
بس کنید