شاید باید یک مدت از اینجا نوشتن دور میشدم تا ارزش اینجور نوشتن رو بدونم ، نمی دونم .
چند روز پیش بود؛ اومدم اینجا و ارشیو رو شروع کردم به خوندن و چند ساعتی رو بدون اینکه متوجه گذشتنش بشم رو صرف خوندن وبلاگ ِ خودم کردم . هر خط از نوشته هام ، هر پست و هر نظری که می خوندم منو یاد یک چیزی مینداخت ، یاد یک معنی ، یاد اون حرفی که برای گفتن داشتم ... خیلی حس خوبی داشت ! بعد از خوندن شعرهام و نوشته هام بود که دوباره هوس نوشتن کردم ، نوشتن توی خونه ی خودم .نوشتن توی قانون شکن . بعد از یک خداحافظی که برای خودم هم خیلی شیرین نبود برگشتم . امیدوارم دوستای خوبم دوباره منو بپذیرین.
سلام اقا برگشتتون را به موطن ذهنی تبریک میگم
تفسیر قشنگیه ، موطن ذهنی رو میگم !
ممنون الما جان ، فکر کنم خودت بودی گفتی بهم که حتما بر می گردی... منم برگشتم درست حدس زدی
سلام
اینجا چه خوشگل شده . مبارکه تغییر و تحولات
ایییییییییییییییول که مینویسی . خوشحالم 3>
>D:<
موفق باشی نوید جان
ممنون عزیز ، همیشه معرفت داری و میای .
چه خوب که برگشتی ...قالبت خیلی خوشگله
ممنون اسیه جان دلم برای شماها تنگ شده بود
نوید چطوری چه عجب از این طرفا ...خوش امدی ....خدایی دلمون بهت تنگیده بودا ...!
یه زحمت برات دارم راستی داشنگاه قبول شدی ..کجا چی ...؟!
اره زحمت را می خواستم بگم البته روم نمیشه ...ولی می گم
می شه بیای تو بلاگم یه قالب خوشگل واسش درست کنی ...؟
بهم خبر بده ...! منتظرم
نوید جان
این نقاشی تو بخش درباره خیلی باحاله، مرسی.
همین. قلبا آرزو می کنم که به چیزهای خوبی تو زندگیت برسی، نمیدونم چرا اما آرزو می کنم. این نقاشی خیلی نازه.
ممنونم . چقدر شما لطف دارین کاش ادرس میزاشتین
این عکس خودته؟
خیلی با حالی خوب شد برگشتی
ممنون نیما جان
سلام آقانوید چی شده دیگه به ما سرنمیزنی تواین مدت همش به یادت بودم
موفق باشی
فرخنده
فرخنده جان یک مدتی نبودم ،سعی میکنم سر بزنم از این به بعد . ممنون که هنوز به یادم بودی .