اگر من خاطره ای هم از بودن با تو داشته باشم ُ
خاطره روزهای با تو و یاد تو بودن نیست ،
این خاطره صحبتهای بچه گانه ی من و تو یا اون روز بارانی زیر رگبار قدم زدن نیست .
مطمئنا خاطره لحظه هایی که باهم یا بی هم خندیدیم ، هم نیست
شک نکن این خاطره نه اشکهای تمساح تو بود نه خنده های صادقانه من .
اینا همه افسانه ای بودن که خیلی زود به فراموشی سپرده شدن ،
زودتر از اینکه بخوان جز خاطرات ما بشن .
خاطره ،لحظه هایی بودند که من منتظر نگاه مهربونت بودم و تو داشتی می خندیدی ،خاطره اشک هایی بود که من در نبودت ریختم و تو هیچوقت نفهمیدی ! خاطره هدیه ایی بود که هیچوقت بهت ندادم ...
خاطره انتظاریست که هم اکنون هم برای بازگشتت می کشم ! متعجبم آیا تو هم خاطره ای به یاد داری ؟
از آنچه رنج میبرم زندگی نیست ،زندگانند
سلام ... امیدوارم خوب باشی ... اگه میشه به من یه سری بزن آحه شاید این اخرین آپ و یا یکی مونده به آخرین آپ من باشه لطفا این آپ رو بخون حتما ... راستی اگه آدرس وبلاک به های بندری رو داری رو بهم بده . ممنونت میشم ... راستی تعطیلات عید کجایی ؟؟؟ id:ye_asmone_royaie یه آسمونی تنهای تنها به اسم سلمان خان از بندرعباس ... بای تا های
به خاطر آوردن چنین خاطراتی حتی از قهوه هم تلخ تره !
...
امضا : نقطه نویس ١٧ ساله
به دلم نشست!!!زودتر از این که بخوان جز خاطرات ما بشن....من همون بلاگ دلک از آدما بگذر هستم..اونو آپ نکردم ولی این آپه....
سلام مرسی که سر زدی و خوندیش من لینکت میکنم
سلام به دوست...
خوب مینویسی ولی میشه به من بگی
عشق یعنی چی ...
این پرسش را صادقانه پرسیدم...